جهان وارونه

شاید اگر .....

جهان وارونه

شاید اگر .....

کودتا باش ،خودت را در خودت جا نگذار ، عاشقانه های خودت را با تا ماه ببر و کنار خودت قدم بزن ،گریه هایش را پاک کن ،زانو های زخمی و خاکی اش را مداوا کن ،خنده هایش را قاب کن و هر بار با شیطنت دلتنگ خودت باش ،بیهوا عاشق خواسته های بیهوایت باش ،گاهی هیچ کس دلش برای تو تنگ نمیشود اگر این خودت را فراموش کنی ،دیوانه ،عاشقانه های خودت را قاب کن و جهان در جو مدار خود بیرحمانه میچرخد ،تو و تو یک روز در تصویر یک قاب فقط میمانی

عجب مردم چرا سیاه نمایی بیجا میکنید !!!!!!

چهارشنبه, ۵ دی ۱۳۹۷، ۰۱:۰۴ ق.ظ
دیگه واقعا خیلی پر رویی میخواد توی چشم ملت نگاه کنی ،دستاتو بزاری روی کمرت و قیافه ی حق بجانب بگیری که توی رسانه ی ملی اعلام کنی که مردم دارن سیاه نمایی میکنند و خبر کذب نشر میدن و فوت یه فرد بر اثر خودکشی از فقر نبوده ؟!!!!!! خیلی پرو رویین شما اگه این خبر دروغ بود ، دیگه خیلی دیر شده که ی دروغ های راست رو پامال کنید ،یعنی ما واقعا نداشتیم کسی که از فقر که مسبب اون اختلاس میلیاردی آقایان و خرید جزیره ی آقازاده هاست ،دست به خود سوزی بزنه ؟؟!!! یا نه دست به فساد بزنه ،این همه فحشایی که زیاد شده نیمی از اون مسببش فقر فکر کنم ،یا نه این همه فقر درصدی از اون به خاطر آمار فاجعه ی دروغ آمیز گزارشهای ایجاد اشتغال باشه شاید ،روی بیلبورد های تبلیغاتی نماینده ها با فوت درشت میزنن افتخار افزایش ایجاد اشتغال جوانان ،اون وقت میری نزدیک میگی با این مدرک و با این اسناد و با این استعداد میشه کمک کنید برای کار آقا خیلی محترمانه بر میگرده میگه ببین دخترم ما توی تمام سال به تعداد انگشتان دست هم نتونستیم شغل ایجاد کنیم !!!!!!!! خ باید گفت گل کاشتی آقا خب فرق شما با منی که این طرف میز نشستم چیه ،باید بلند شی که م خب پس بلند شو که جای تو یه نگهبان بزاریم به خدا بهتر میتونه مراقب میز باشه ، لااقل این خبر زمانی که مستند یه دستفروش رو که از بدبختی خودش رو اتیش زد و 17 تا عمل جراحی کرد که هزینه ی هیچ کدومش هم دولت پرداخت نکرد بلکه به اون کمک کردن نمیزدید ،سیاه نمایی و انتشار خبر کذب !!!!!! عجب عجبببببب
  • دختر خرداد

یک دقیقه غوغایی به پا میکند

پنجشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۷، ۱۱:۱۲ ب.ظ
یک دقیقه بیشتر گاهی غوغایی به پا میکند برای آدم هایی که همیشه دقیقه ها را کشته اند ،یلدا بانویی با موهای بافته شده ی برفی که شاید چشم هایش روایتگر خیال انگیزترین ماجراس که جام لیبرتی از دقیقه هایی که آدم ها را رام کردند را روی دستانش بالا برده است ،و همه ی دقیقه ها را بتا دقیقه ها را بتاخت آمده که یک دقیقه را آرام کند ،ولی بعضی از این آدم ها طولانی ترین شبهای عمرشان را گذرانده اند و فقط یک دقیقه شوخی جالبیست ،اما خب خوشبینانه ترین حالت همین یک دقیقه است ،بی اعتنا به ماجرا یک دقیقه دست در دست بانوی برفی یلدا با رویایی ترین آهنگ رقصید و حافظ از در بیاید و برفهای روی کلاهش را بتکاند و حضرت باران به شیشه بزند و بگوید حوالی این خانه میماند تا ماندن این حال خوب ،یلدا که چای داغ را میریزد و مینشیند کنارر دلم حضرت عشق سراسیمه بدون اینکه در بزند وارد میشود و قاه قاه میخندد و میگوید ؛مردک لندهور جناب سرما را میگویم پشت در مانده بود که وارد خانه بشود ،از دور که مرا دید گرخید و بینوا در رفت ،خب از سهم انارها به جناب حافظ هم بدهید ،شاید از دیدن روی سرخ یار چشم بردارد :)و بازم قاه قاه خندید و جناب حافظ فرمورد ؛ باغ بهش و سایه ی طوبی و قصر حور /با خاک کوی دوست برابر نمیکنم /پیر مغان حکایت معقول میکند/معذورم ار محال تو باور نمیکنم .
  • دختر خرداد

ای حامی احمق

شنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۷، ۰۱:۰۲ ق.ظ
کاش میشد یه نوار سفید میکشیدم روی ذهنم ،کاش میشد از اول بدنیا میومدم ،کاش میشد همه ی اون آدمایی که دنیا میخواست از آدم بگیره میتونستم یه گوشه قایمشون کنم ،کاش میتونستم این صفحه ی نقاشی رو پاره کنم و روی یه بوم جدید چهره ی اون و به چه بزرگی میکشیدم که به دنیا بگم حتی فکرشم نکن که بخوای نباشه ،کاش میشد واقعا اشرف مخلوقات بودیم ،اونقدری که دعای ما بی استجابت نمیشد و نرفته به آسمون به زمین نمیخورد،کاش باتمام غلدرهی هامون اینقدر ناتوان نبودیم وقتی که جانت را میبرند و فقط اشکهایت دنبالش بدود ،ای موجود بی عرزه ،ای ناتوان احمق ،عصبی م خیلیییی ،حالم بد از بس خودمو به یه راه دیگه ای زدم ، ای حامی احمق
  • دختر خرداد

شرط دیوانگی

جمعه, ۲۳ آذر ۱۳۹۷، ۰۱:۲۴ ق.ظ
هی حامی بیچاره :((یعنی من نباشم هیشکی دلش برام تنگ نمیشه ؟؟،با یه عنوان دوست دارم داستان بنیویسم و موضوع رو میدونم ولی خدا کنه ا یه روز ذهنم استارتش و بزنه و من و یاری کنه ،یه ماجرا با عنوان شرط دیوانگی .در حال الان خیلی دلم میخواست این آهنگ فریدون آسرایی رو که میگه ،واسه سفرایی که دیگه نمیریم ،عکسهایی که قسمت نمیشه بگیریم و بزارم ولی نمیدونم چیرا نمیشه ،شما به جای من ولی اون گوش کنید ،خیلییییییییی دوستش دارم :))
  • دختر خرداد

نقطه ی بی تقصیر

دوشنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۷، ۱۲:۵۹ ق.ظ
آدم ها همیشه نگاهشان در پشت سرشان بدنبال گمشده ای در گذشته است و یا چشمانشان آنقدر دور ها را نگاه میکند و بدنبال پیدا کردن دوست داشتنی های به وقوع پیوسته و آرزویی که آمینش به دل نشسته و رویایی که در آینده بساطش را پهن کرده ،این آدم ها شاید یکدل سیر موهایشان را در تصویر آینه رها نکرده باشند ،فقط مقابلش دویده اند ،البته گاهی آدمها محکومند به دویدن ،آدمها گاهی وسط نقطه ای بدنیا می آیند که برای بوجود آمدن آن هیچ تقصیر یا اشتباهی نداشته اند و همانطور آدمهای مقابلشان هم برای بودن در نقطه ای سهیم نبودند ،ما گاهی در نابرابرترین شرایط محکوم میشویم .کاش میشد قبل از آنکه در حرفهایمان سنگ بپیچیم و پرتاب کنیم و تمام یک زنده ماندن را زخمی کنیم ،عینک دوربینی زده و دور های همان زنده را خوب نگاه کنیم شاید انگشت اتهاممان کوتاه شود .
  • دختر خرداد

میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد

شنبه, ۳ آذر ۱۳۹۷، ۰۴:۲۸ ب.ظ
تو مرا آزردی که خودم کوچ کنم از شهرت /تو خیالت راحت می روم از قلبت ،میشوم دورترین خاطره در شبهایت /تو به من میخندی!!و به خود میگویی؛ باز می آید و میسوزد از این عشق ولی برنمیگردم نه !!میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد /عشق زیباست و حرمت دارد " سهراب سپهری "+ میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد فکر نکردن به این چیزیه که اشتباه خیلی از آدم هاست
  • دختر خرداد

اشتباه میکنند بعضی ها که اشتباه نمیکنند !

سه شنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۷، ۰۹:۲۵ ب.ظ
اشتباه میکنند بعضی ها که اشتباه نمیکنند !!باید راه افتاد مثل رود ها که بعضی به دریا میرسند و بعضی ها به دریا نمی رسند ،رفتن هیچ ربطی به رسیدن ندارد ."سید علی صالحی"
  • دختر خرداد

مزه ی خرمالوها

دوشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۷، ۱۲:۴۵ ق.ظ
گاهی باید همه ی دار و ندار زندگی را فروخت و به جایی رفت که شاید بشود زندگی را خرید ،جایی که تمام معادلات کم بیاورد و تمام هر آنچه که تا به امروز دانش ما بود ،برهم بخورد ،همه ی دانش این بشر را بتوان در ازای چند دقیقه زندگی فروخت ،گیرم قرص های لورازپام درد شبانه را خواب کند ،اما امان که نمیدهد که رویاها روی سقف اتاق تءاتر بازی کنند و تو از هیجانش ساعت را خواب کنی ،گیرم که ریاضیات منطق دارد ،اما شاید منطق ریاضیات برخی از آدم ها مسبب مرگ مریم حیدرزاده شده باشد ،و باید جایی رفت که مزرعه ی همسایه مسیر آب را از مزرعه ی ما منحرف نکند ،پیرزنی با پیراهن ترمه که منتظر پاییز و خرمالوهای درخت حیاط خانه است،درخت را که نگاه میکند هنوز اهمن درخت است است ،تمام سالهای کنارش را بیاد می آورد ،فقط آنقدر میارزند که از مزه ی خرمالوها بیزار نباشد، و
  • دختر خرداد

من عاشق آدمایی م که بلند میخندند

يكشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۷، ۰۱:۰۷ ب.ظ
عاشق آدمایی م که بلند بلند میخندن که صدای قلبشون رو کسی نشنو ،دنیا با همه ی شلوغیاش یه چزایی داره که آدم عاشقش میشه منکه نمیدونم مسیرم به بهشت میخوره یا نه ؛)) اما میدونم قطعا جهنم بارون نمیاد ،دنیا رو با بارونی که الان داره میباره دوست دارم ،جالبه آدم بارون رو دوست داره حتی با وجود ایتکه میدونه وقتی میباره یه حس دلتنگی همراهش هست ، زیر پوست شهر وحشتناکه به به قدری که قصه ها درد میگیرن حتی به قدری که خود درد هم دردی میگیره که اسمش بی درمانه اما از دور شهر توی شب آرومه کاش همیشه میشد که آدم شهر رو با چراغاش ببینه یه جایی رو تابلو خوندم فکر کردن زیادی باعث درد میشه بیاین یه وقتیی فکر نکنیم به آدم انرژی میده ،دنیا همینه دیگه گاهی خیلی سرده اما مهم اینه که بتونی توی همین سرنا باقله ی گرم یا نه یه چای داغ زیر بارون توی خیابونی بخوری و با هرم نفست دستاتو گرم کنی ،و ب و سردی هوا نفست گرمت رو میبینه لااقل از همه ی برگهای بازی استفاده کردی ،ادم که قلبش داد و فریاد میکنه میتونه اینقدر بلند بخنده که صداش نیاد ،من عاشق اونایی م که بلند میخندن
  • دختر خرداد

اصلا بیا تا ابد با هم قهر کنیم

يكشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۷، ۱۱:۵۶ ب.ظ
گاهی وقتا ما آدما زندگی رو جان بسر میکنیم،اره دقیقا یا بهتر بگم زندگی رو فقط با زنده بودن میگذرونیم که دینی به گردن ما نداشته باشه ،گاهی وقتا به این فکر میکنم خوش بحال مردمان بومی پابرهنه ی جزیره ی دورافتاده ی آفریقا که شاید خدایی ننداشته باشد باشد که دلش بشکند از او .گاهی به این فکر میکنم ماه در ته حوض افتاده و آسمان را آب گرفته و آسمان با همه ی وسعت آن در حوض ما جا شده است ،اما وقتی زیر آسمان دراز میکشی و دستهایت را قلاب میکنی زیر سرت میگذاری ،آسمان حوض با وسعت ماه است که فقط آب ندارد . زاویه ی دید که بچرخد شاید قوانین فیزیک ذرات و تقدیر مقدرات و امثالهم هم چرخید .بارها زدیم به تیپ و تاپ همدیگر و تو کوزه شکستی و من کاسه ،تو گفتی من خدایم و تو بنده ،من هم همان را گفتم که خدایا تو خدایی و من بنده ،اصلا شاید حرفهای همدیگر را نمی فهمیم یا نه ببخش اصلا بنده ی زبان نفهمی داری بارها سرت فریاد زدم که ظرف آب کوچک است و همین قدر ظرفیت داره و تو یکبند از آسمان میباری ،ای کاش تصلا این کاسه می شکست و آب میریخت و سیل میشد و آب همه ی دنیا را میبرد ،که همه ی دنیا میدانست بی رحم سیلاب که در این ظرف جا نمیگیرد .اصلا چه طور است خدای من انگشت قهرت را بده و تا ابد با هم قهر کنیم .+خوشبحال هرکس که حالش در هوای خدایش خوب است +شماها زیاد به حرفای من گوش نکنید iv>
  • دختر خرداد