جهان وارونه

شاید اگر .....

جهان وارونه

شاید اگر .....

کودتا باش ،خودت را در خودت جا نگذار ، عاشقانه های خودت را با تا ماه ببر و کنار خودت قدم بزن ،گریه هایش را پاک کن ،زانو های زخمی و خاکی اش را مداوا کن ،خنده هایش را قاب کن و هر بار با شیطنت دلتنگ خودت باش ،بیهوا عاشق خواسته های بیهوایت باش ،گاهی هیچ کس دلش برای تو تنگ نمیشود اگر این خودت را فراموش کنی ،دیوانه ،عاشقانه های خودت را قاب کن و جهان در جو مدار خود بیرحمانه میچرخد ،تو و تو یک روز در تصویر یک قاب فقط میمانی

۴ مطلب در مرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

سیاهی کبود

دوشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۷، ۰۵:۰۴ ب.ظ
پلک هایت تا پیر شوند و چروک خدا کند همیشه باشد پیر شدنت را آرزو دارم ولی اگر نباشی نفس هایم پیر میشود.خنده هایت عمق دلم جامانده ،بلند شو بخند ،امن یجیب نذر چشمانت،کی باران می آید ؟؟؟زمان لعنتی ،این تاریخ چرا سر گذر ندارد هنوزم همین هفته است.این بخت بدقلق هوایم را دارد و رهایم نمیکند.از تمام شهر بیزارم از هر جایی که تو نمیتوانی بروی از همه ی مغازه های شهر که مقابلشان پایت به زمین میخ میشد و برق چشمانت فریاد میزد که دلت همه ی آنها را میخواهد .به کفش هایم نگاه میکنم هنوز پاره نشده اما بند دلم را پاره میکند ،من نمیدانم دلم بهانه میگیرد اصلا کفشهای سالهای پیری ام را هم از تو میخواهم شاید بهانه ای شد همیشه برایم بمانی ،خدا نکند که نباشی دیوانه ی پابرهنه ی شهر خواهم شد ،بیا با هم تا معجزه قدم بزنیم . غمی غمناک نیست رنگی که بگوید با من اندکی صبر سحر نزدیک است /هر دم این بانگ برآرم از دل وای این شب چقدر تاریک است/خنده ای کو که به دل انگیزم؟قطره ای کو که به دریا ریزم؟صخره ای کو که بدان آویزم ؟مثل این است که شب نمناک است/دیگران راهم غم هست به دل غم لیک غمی غمناک است "سهراب سپهری"
  • دختر خرداد

پسر درون من

پنجشنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۷، ۰۴:۳۱ ب.ظ
پسر درونم را بارها تصور کردم همان بلند قامت سرو ،فرمانده ی پسرهای با معرفت،همان مردهزار چهره ی صادق ،کسی که قابلیتش در روابط اجتماعی طعنه به دیپلمات مجالس رسمی می زند با وقار و آقا و در قهقه های دورهمی های خودی یک دیوانه ی شیدا که به راحتی می توان کنارش یک دوست دیوانه بود ،چراغ روشن راه های خاموش ،کسی که به پهنای بزرگترین و ریشه دار ترین درخت دنیا تکیه گاه امن است برای اهل خانه که وقتی از دور می آید عزیز جان نفس عمیقی میکشد و میگوید پیر شوی الهی که وقتی می آیی می دانم همه چیز رو به راه میشود ،بی محابای کله شق همانی که مابین پروژه های سنگین کاری کوله بارش را جمع میکند و به دل جاده میزند ،زندگی را نفس میکشد ،سیستم را روشن میکند و موسیقی دل انگیزش را میگذارد ،درختان سبز را فریاد میزند با همه ی کله شقی هایش کله اش خوب کار میکند باهوش و منطقی ،عاشق شرلوک هلمز و حل معما و اما مرید مولا همانی که محرم چه بیاید چه نیاید حبش به آقا دور نمیشود . پسر درونم همان خوش پوش معروف که محصور به پوشش یک مدل و مد نخواهد بود .پسر درونم در عشق به تنیس و والیبال او را هم پای مرد شماره ی 1تنیس جهان و والبالیست معروف مبدل کرده برایش زمان در دقایق آخر خلاصه میشود یعنی در همه حال زندگی میکند و دقایق آخر استرسش را تجربه میکند و اما خدا نکند ابروهای کمان و مشکی اش در هم برور که تا زمانی با خودش کنار نیاید دلش برای بیان غمش با کسی کنار نمی آید ،عشقبرایش در پیاده رو ها و چشمان لیلای دروغین معنی نمیشود که کشک ها در عشق فرو بریزد پسر درون من همان است که مسیحای درونش شهره است . با سپاس از جناب سراسر گنگ به خاطر طرح این موضوع
  • دختر خرداد

حرف های بی صدا

سه شنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۷، ۰۳:۳۶ ب.ظ
یه روز صبح تصمیم گرفتم با اتوبوس دنبال کارم برم سوار که شدم کنار دست یه خانم میانسال نشستم ،چهره ش تو هم بود بعد از چند لحظه دیدم داره با دستاش با خودش حرف میزنه تو فکر بود عمیق معلوم بود یه مشکلی هست که واقعا درد داره ،هی یه اه سردی روی دلم نشست پیاده شدم اون خانم رو یادم رفت ذهنم سمت بدبختیای خودم افتاد طلبکارایی که زنگ میزدن ،خواهری که بیمار ،به خودم اومدم دیدم یه مسافت طولانی رو با پا طی کردم ،قدم نزدم فقط طی کردم ،راه که میری امروز وطن یعنی آدمای خسته ،درخودفرورفته ،کسایی که حرکت میکنن اما برکتش رو یکی دیگه میبره ،کسایی که دیگه حتی حرکت نمیکنن چون از بی ثمری زندگیشون به قدری عمیق بهفکر فرو رفتن که تا ساعت ها حرکته نمیکنن ،شاید یه وضعیت معلول علت های مختلفی باشه اما میشه گفت یه علت این وضعیت عدلی که اسمش با رسمش نمیخونه ،یه علم هست ولی علمدار خودشو نداره ،عدل که باشه همه چیز مساوی نیست اما همه چیز سر جای خودش قرار داره همون جوری که باید باشه مثل یه بنای محکم و یه علت دیگه ی اون به قول دکتر علی محمد ایزدی در کتاب چرا عقب مانده ایم ،دروغ عامل سرخوردگی ایرانیان است .روح هایی که صادق هستند درگیر فشار روانی نخواهند شد،وجدان در کار،در زندگی عمل میزان آدم هاست ،یاد یه بنده خدایی افتادم شرکت فروش یه محصولی رو داشت متوجه شدم برای فروش بیشتر هر کدوم از کارمندای خط فروش تلفنی که دروغ بیشتری رو در زمینه ی مزایای محصول میگفت فروش بیشتری داشت و رضایت مسوول شرکت هم بیشتر میشد ،متوجه شدم که از قضا ایشونباردار هستند با خودم فکر کردم لقمه ای که حلال نباشه بچه ی حرام رو بدنیا میاره و عاقبت اون بچه یکی میان این جامعه خواهد بود میشه گفت به قول شاعر "این جهان کوه است و فعل ما ندا /و از ندا ها سوی ما آید صدا" توی تاکسی اون نشستم یکی گفت اون قدیمترا که فشار اقتصادی روی مردم بود ولی دلا خوش بود ،اما امروز دل خوش سهراب سیری چند . شاید اگر ....شاید اگر در حق هم بد نبودیم حالمون خوب بود ،اگه مسوول شهر ،والی شهر صداقت رو در عمل تقسیم میکرد مردم شهر از صادقون بودند به قول دکتر ایزدی خدا فقط به مسلمانی نگاه نمیکنه به رسمش نگاه میکنه ،جایی که اسلام رو نمیشناسند اما با وجدان کاری رفتار میکنند خدا وعده ی صادقش رو در مورد میزان رفتار اعمال میکنه .ای کاش اسلام فقط یک برند معتبر با مجریان واقعی بود .چه اتفاقی افتاد که انقلاب نور به انزجار نور تبدیل شد ،آقایان برگردید راه را اشتباهی رفتید
  • دختر خرداد

به دلت نگاه کن

دوشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۷، ۰۵:۳۵ ب.ظ
پا به پای کودک درونت بدو و موهایت را در باد رها کن ،عاشق دیوانگی باش هر چه دلت میخواهد ،هر چه شد بگذار بشود ،شاید اینبار تنها زمانیست که تو با خودت هستی ،غم انگیز ترین حالت غمگین شدن است که تو بازم مدیون دلت باشی
  • دختر خرداد