جهان وارونه

شاید اگر .....

جهان وارونه

شاید اگر .....

کودتا باش ،خودت را در خودت جا نگذار ، عاشقانه های خودت را با تا ماه ببر و کنار خودت قدم بزن ،گریه هایش را پاک کن ،زانو های زخمی و خاکی اش را مداوا کن ،خنده هایش را قاب کن و هر بار با شیطنت دلتنگ خودت باش ،بیهوا عاشق خواسته های بیهوایت باش ،گاهی هیچ کس دلش برای تو تنگ نمیشود اگر این خودت را فراموش کنی ،دیوانه ،عاشقانه های خودت را قاب کن و جهان در جو مدار خود بیرحمانه میچرخد ،تو و تو یک روز در تصویر یک قاب فقط میمانی

۵ مطلب در آذر ۱۳۹۷ ثبت شده است

یک دقیقه غوغایی به پا میکند

پنجشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۷، ۱۱:۱۲ ب.ظ
یک دقیقه بیشتر گاهی غوغایی به پا میکند برای آدم هایی که همیشه دقیقه ها را کشته اند ،یلدا بانویی با موهای بافته شده ی برفی که شاید چشم هایش روایتگر خیال انگیزترین ماجراس که جام لیبرتی از دقیقه هایی که آدم ها را رام کردند را روی دستانش بالا برده است ،و همه ی دقیقه ها را بتا دقیقه ها را بتاخت آمده که یک دقیقه را آرام کند ،ولی بعضی از این آدم ها طولانی ترین شبهای عمرشان را گذرانده اند و فقط یک دقیقه شوخی جالبیست ،اما خب خوشبینانه ترین حالت همین یک دقیقه است ،بی اعتنا به ماجرا یک دقیقه دست در دست بانوی برفی یلدا با رویایی ترین آهنگ رقصید و حافظ از در بیاید و برفهای روی کلاهش را بتکاند و حضرت باران به شیشه بزند و بگوید حوالی این خانه میماند تا ماندن این حال خوب ،یلدا که چای داغ را میریزد و مینشیند کنارر دلم حضرت عشق سراسیمه بدون اینکه در بزند وارد میشود و قاه قاه میخندد و میگوید ؛مردک لندهور جناب سرما را میگویم پشت در مانده بود که وارد خانه بشود ،از دور که مرا دید گرخید و بینوا در رفت ،خب از سهم انارها به جناب حافظ هم بدهید ،شاید از دیدن روی سرخ یار چشم بردارد :)و بازم قاه قاه خندید و جناب حافظ فرمورد ؛ باغ بهش و سایه ی طوبی و قصر حور /با خاک کوی دوست برابر نمیکنم /پیر مغان حکایت معقول میکند/معذورم ار محال تو باور نمیکنم .
  • دختر خرداد

ای حامی احمق

شنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۷، ۰۱:۰۲ ق.ظ
کاش میشد یه نوار سفید میکشیدم روی ذهنم ،کاش میشد از اول بدنیا میومدم ،کاش میشد همه ی اون آدمایی که دنیا میخواست از آدم بگیره میتونستم یه گوشه قایمشون کنم ،کاش میتونستم این صفحه ی نقاشی رو پاره کنم و روی یه بوم جدید چهره ی اون و به چه بزرگی میکشیدم که به دنیا بگم حتی فکرشم نکن که بخوای نباشه ،کاش میشد واقعا اشرف مخلوقات بودیم ،اونقدری که دعای ما بی استجابت نمیشد و نرفته به آسمون به زمین نمیخورد،کاش باتمام غلدرهی هامون اینقدر ناتوان نبودیم وقتی که جانت را میبرند و فقط اشکهایت دنبالش بدود ،ای موجود بی عرزه ،ای ناتوان احمق ،عصبی م خیلیییی ،حالم بد از بس خودمو به یه راه دیگه ای زدم ، ای حامی احمق
  • دختر خرداد

شرط دیوانگی

جمعه, ۲۳ آذر ۱۳۹۷، ۰۱:۲۴ ق.ظ
هی حامی بیچاره :((یعنی من نباشم هیشکی دلش برام تنگ نمیشه ؟؟،با یه عنوان دوست دارم داستان بنیویسم و موضوع رو میدونم ولی خدا کنه ا یه روز ذهنم استارتش و بزنه و من و یاری کنه ،یه ماجرا با عنوان شرط دیوانگی .در حال الان خیلی دلم میخواست این آهنگ فریدون آسرایی رو که میگه ،واسه سفرایی که دیگه نمیریم ،عکسهایی که قسمت نمیشه بگیریم و بزارم ولی نمیدونم چیرا نمیشه ،شما به جای من ولی اون گوش کنید ،خیلییییییییی دوستش دارم :))
  • دختر خرداد

نقطه ی بی تقصیر

دوشنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۷، ۱۲:۵۹ ق.ظ
آدم ها همیشه نگاهشان در پشت سرشان بدنبال گمشده ای در گذشته است و یا چشمانشان آنقدر دور ها را نگاه میکند و بدنبال پیدا کردن دوست داشتنی های به وقوع پیوسته و آرزویی که آمینش به دل نشسته و رویایی که در آینده بساطش را پهن کرده ،این آدم ها شاید یکدل سیر موهایشان را در تصویر آینه رها نکرده باشند ،فقط مقابلش دویده اند ،البته گاهی آدمها محکومند به دویدن ،آدمها گاهی وسط نقطه ای بدنیا می آیند که برای بوجود آمدن آن هیچ تقصیر یا اشتباهی نداشته اند و همانطور آدمهای مقابلشان هم برای بودن در نقطه ای سهیم نبودند ،ما گاهی در نابرابرترین شرایط محکوم میشویم .کاش میشد قبل از آنکه در حرفهایمان سنگ بپیچیم و پرتاب کنیم و تمام یک زنده ماندن را زخمی کنیم ،عینک دوربینی زده و دور های همان زنده را خوب نگاه کنیم شاید انگشت اتهاممان کوتاه شود .
  • دختر خرداد

میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد

شنبه, ۳ آذر ۱۳۹۷، ۰۴:۲۸ ب.ظ
تو مرا آزردی که خودم کوچ کنم از شهرت /تو خیالت راحت می روم از قلبت ،میشوم دورترین خاطره در شبهایت /تو به من میخندی!!و به خود میگویی؛ باز می آید و میسوزد از این عشق ولی برنمیگردم نه !!میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد /عشق زیباست و حرمت دارد " سهراب سپهری "+ میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد فکر نکردن به این چیزیه که اشتباه خیلی از آدم هاست
  • دختر خرداد