خدا کند راه بیراه شود
يكشنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۷، ۰۹:۰۶ ب.ظ
گاهی وقت ها افکار و ذهن بعضی از آدم ها شبیه کهکشان راه شیری است که دلت میخواهد با سفینه ای به آنجا سفر کنی ،محو زیبایی وحشتناکش بشوی ،از همان محو شدن هایی که دستت را زیر چانه ات بگذاری و بدونه اینکه بفهمی نیشت باز بشود و چشمانت دو دو بزند ،ذهن سیال آنها را ذهن باتلاقی من درک نمیکند ،خوب بودن برخی از خلق الله وحشتناک است طوری که دلت میریزد که اگر برود و نماند چه کنم،ترسش طوری تنت را می لرزاند که در سردترین نقطه ی صفر قطبی هم نمی لرزد ،طوری کا حتی به نبودنش فکر میکنی وقتی در روی صندلی نشسته ای و چشمانت باز است ولی نگاهت جم نمیخورد به خودت که می آیی دستانت را که درهم قلاب میکنی میبینی وای چقدر سرد است ،شبیه گوشت یخ زده یخ بسته است که اگر نباشد ..همانی که وقتی صحبت از راه بیاید ،لبخند شهدی میزند که راه که بیفتیم راه را میدانیم ،ته دلت پایش را محکم به زمین می زند که راه بلد راه کا با او باشد حتی سختی راه به دیوانگی اش می ارزد ،گاهی حتی دلت امن یجیب میخواند راه به بیراه رود و ساعت گم بشود ،هر چه دل تنگت میخواهد کنارش باشی و موذیانه لبخند بزنی که خدایا شکرت عجب بیراه ی شیرینی ،نقشه ی راه همانی است که دلت میخواهد ،کاش میشد همه رفتن ها درگیر HIV مثبت بشوند +بیراه ی خواهرانه ای دلتنگ
- ۹۷/۰۷/۲۹