گاهی باید همه ی دار و ندار زندگی را فروخت و به جایی رفت که شاید بشود زندگی را خرید ،جایی که تمام معادلات کم بیاورد و تمام هر آنچه که تا به امروز دانش ما بود ،برهم بخورد ،همه ی دانش این بشر را بتوان در ازای چند دقیقه زندگی فروخت ،گیرم قرص های لورازپام درد شبانه را خواب کند ،اما امان که نمیدهد که رویاها روی سقف اتاق تءاتر بازی کنند و تو از هیجانش ساعت را خواب کنی ،گیرم که ریاضیات منطق دارد ،اما شاید منطق ریاضیات برخی از آدم ها مسبب مرگ مریم حیدرزاده شده باشد ،و باید جایی رفت که مزرعه ی همسایه مسیر آب را از مزرعه ی ما منحرف نکند ،پیرزنی با پیراهن ترمه که منتظر پاییز و خرمالوهای درخت حیاط خانه است،درخت را که نگاه میکند هنوز اهمن درخت است است ،تمام سالهای کنارش را بیاد می آورد ،فقط آنقدر میارزند که از مزه ی خرمالوها بیزار نباشد، و